عریان و پوست کنده - از هر دهن سخنی

عکس ها٬ کلیپ ها و مطالب پوست کنده از سرتا سر جهان

عریان و پوست کنده - از هر دهن سخنی

عکس ها٬ کلیپ ها و مطالب پوست کنده از سرتا سر جهان

دری مادر زبان فارسی

 

دری یکی از زبانهای رسمی افغانستان و مادر زبان فارسی میباشد

 


ز شعر دلکش حافظ کسی شود آگاه
که لطف طبع و سخن گفتن دری داند


حافظ شیرازی


من نه آنم که در پای خوکان ریزم
مرین قیمتی در لفظ دری را


ناصر خسرو بلخی


هزار بلبل داستانسرای عشق را
بباید از تو سخن گفتن دری آموخت


سعدی شیرازی


چو عندلیب فصاحت فرو شد ای حافظ
تو قدر او به سخن گفتن دری بشکن


حافظ شیرازی


یکی تازه کن قصه زرتشت
به نظم دری و خط درشت


خود نامه ها را ز لفظ دری
به یونان زان کرد کسوتگری


نظامی

خوانندنی ها

نظرتان در مورد هر یک از لینکهای ذیل چیست؟

» حرف راست را از دهن بچه ها باید شنید!
» سرود یگانگی
» مهم‌ترین اتفاق زندگی هنرمندان در سال 86
» گاف‌ها، اتفاقات غیرمنتظره و تازه‌های سیما در آخرین ماه سال 86
» شغل مورد علاقه هنرمندان
» فهرست 70 زوج هنری ایران
» شغل دوم چهره‌های مشهور ایران
» مشهورترین چهره های ایران سوار چه ماشینی می شوند؟
» ماه عسل در 93 سالگی
» علت انتخاب نام شرکتهای مهم کامپیوتری
» نوشتارهای چارلی چاپلین به دخترش ژاکلین
» ننه ی 81 ساله و حسرت معلمی
» داستان سرقت سمند در 8 ثانیه
» ادیسون
» روانشناسی سن
» ثروتمندترین فرد جهان معرفی شد
» حل معادله ای پس از 140 سال در خستگی ناشی از یک کنفرانس
» مرگ های باورنکردنی!
» تفاوتهای من و رئیسم
» تجربه مرگ
» یک داستان کوتاه
» عجیب ترین مرگ های دنیا
» شبیه چه پرنده ای هستید؟
» شناخت شخصیت از رنگ مو
» طرز خوابیدن افراد و شخصیت آنها
» خدا هست
» آیا آدمهای مظلوم هم مقصرند !!!!
» مطلبی درخصوص فروتنی و تواضع
» 40 حرف زندگی
» آیا می دانستید که .....

10 قانون برای داشتن یک روز خوب

10 RULES FOR HAVING A GOOD DAY
10 قانون برای داشتن یک روز خوب

ادامه مطلب ...

گروه 99 را می شناسید ؟!

پادشاهى که بر یک کشور بزرگ حکومت مى‌کرد، از زندگى خود راضى نبود و دلیلش را نیز نمى‌دانست.
روزى پادشاه در کاخ خود قدم مى‌زد. هنگامى که از کنار آشپزخانه عبور مى‌کرد، صداى آوازى را شنید. به دنبال صدا رفت و به یک آشپز کاخ رسید که روى صورتش برق سعادت و شادى مى‌درخشید.
پادشاه بسیار تعجب کرد و از آشپز پرسید: «چرا اینقدر شاد هستى؟» آشپز جواب داد: «قربان، من فقط یک آشپز هستم، اما تلاش مى‌کنم تا همسر و بچه‌ام را شاد کنم. ما خانه‌اى حصیرى تهیه کرده‌ایم و به اندازه خودمان خوراک و پوشاک داریم. بدین سبب من راضى و خوشحال هستم ... »
پیش از شنیدن سخنان آشپز، پادشاه با نخست وزیر در این مورد صحبت کرد. نخست وزیر به پادشاه گفت: «قربان، این آشپز هنوز عضو گروه ٩٩ نشده است.»
پادشاه با تعجب پرسید: «گروه ٩٩ چیست؟»
نخست وزیر جواب داد: «اگر مى‌خواهید بدانید که گروه ٩٩ چیست، این کار را انجام دهید: یک کیسه با ٩٩ سکه طلا در مقابل در خانه آشپز بگذارید. به زودى خواهید فهمید که گروه ٩٩ چیست؟»
پادشاه بر اساس حرف‌هاى نخست وزیر فرمان داد یک کیسه با ٩٩ سکه طلا را در مقابل در خانه آشپز قرار دهند.
آشپز پس از انجام کارها به خانه بازگشت و در مقابل در خانه آن کیسه را دید. با تعجب کیسه را به اتاق برد و باز کرد. با دیدن سکه‌هاى طلا ابتدا متعجب شد و سپس از شادى بال در آورد. آشپز سکه‌هاى طلا را روى میز گذاشت و آنها را شمرد. ٩٩ سکه؟ آشپز فکر کرد اشتباهى رخ داده است. بارها طلاها را شمرد، ولى واقعاً ٩٩ سکه بود! و تعجب کرد که چرا تنها ٩٩ سکه است و ١٠٠ سکه نیست! فکر کرد که یک سکه دیگر کجاست و شروع به جستجوى سکه صدم کرد. اتاق‌ها و حتى حیاط را زیر و رو کرد، اما خسته و کوفته و ناامید بازگشت.
آشپز بسیار دل شکسته شد و تصمیم گرفت از فردا بسیار تلاش کند تا یک سکه طلا دیگر به دست آورد و ثروت خود را هر چه زودتر به یکصد سکه طلا برساند.
تا دیر وقت کار کرد. به همین دلیل صبح روز بعد دیرتر از خواب بیدار شد و با همسر و فرزندش دعوا کرد که چرا وى را بیدار نکرده‌اند! آشپز دیگر مانند گذشته خوشحال نبود و آواز نمى‌خواند، او فقط تا حد توان کار مى‌کرد!
پادشاه نمى‌دانست که چرا این کیسه چنین بلایى بر سر آشپز آورده است و علت را از نخست وزیر پرسید.
نخست وزیر جواب داد: قربان، حالا این آشپز رسماً به عضویت گروه ٩٩ در آمده است! اعضاى گروه ٩٩ چنین افرادى هستند.
آنان زیاد دارند اما راضى نیستند.
تا آخرین حد توان کار مى‌کنند تا بیشتر به دست آورند.
آنان مى‌خواهند هر چه زودتر «یکصد» سکه را از آن خود کنند!
این علت اصلى نگرانى‌ها و آلام آنان مى‌باشد.
آنها به همین دلیل شادى و رضایت را از دست مى‌دهند.

آیا شما هم عضو گروه 99 هستید ؟!

شما چی میگوئید؟؟؟

پارسی را پاس بداریم.

 

لطفاً در متون انگلیسی هنگام اشاره به زبان فارسی به جای کلمه Farsi از کلمه Persian استفاده کنید. در حال حاضر کلمه "فارسی" تنها کلمه ای است که  برای 3 زبان مختلف فارسی، تاجیک و دری استفاده می شود.

آیا تا کنون شنیده اید که درمتون انگلیسی از زبان آلمانی به عنوان Almani یاد شود؟

آیا تا کنون شنیده اید که درمتون انگلیسی از زبان انگلیسی به عنوان Irish ، Australian یا American یاد شود؟

در علم زبانشناسی هر زبان به روشی علمی طبقه بندی می شود. بر اساس این علم ریشه زبان Persian ازدو زبان  هندی-اروپایی گرفته شده است. ریشه شاخه ایرانی این زبان از زبانهای مختلفی از قبیل Persian، Sughdi، کردی(Kurdi)، پارسی(Parsi) و غیره گرفته شده است. 
 

شاخه Persian این زبان شامل گویشهای مختلفی از قبیل تاجیک، دری، فارسی، اصفحانی و غیره است. اشاره به زبان پارسی (Persian ) بعنوان Farsi همان اندازه نادرست است که خلیج فارس را با عنوان خلیج عرب و یا حتی خلیج نام ببریم.

Persia نامی است که مورخان یونانی در زمان یونان باستان بر Parsis (پارس) نام نهادند و درست مانند هزاران نام تاریخی دیگر قدمت این نام بهترین دلیل برای استفاده از آن است.

 

 

بر اثر گذشت زمان از کلمه  Persian برای نام بردن از کشور ایران و در نتیجه مردمان ایرانی استفاده شد.

کلمات فارس(Fars) و فارسی(Farsi) شکل عربی کلمات پارس(Parsis) و پارسی(Persia) هستند. از آنجاییکه در زبان عربی حرف "پ" (P) وجود ندارد، آنها کلمه پارس (Pars )  را به فارس ( Fars ) تبدیل نمودند.

اشاره به زبان پارسی ( Persian ) به سه عنوان فارسی (Farsi)، دری (Dari) و تاجیک (Tajik) پدیده ای جدید است!

همانطور که اشاره شد، بر اساس علم زبانشناسی، باید از زبان پارسی کهن (Old Persian) داریوش و سیروس، زبان ساسانی، با عنوان پارسی میانه (Middle Persian) و از زبان امروزی ایرانی با عنوان پارسی (Persian ) که در واقع نوع امروزی و فرزند زبان  پارسی کهن (Old Persian)است یاد شود.

تمام قسمتهای مختلف زبان پارسی (Persian) یعنی پارسی کهن، میانه و امروزی (old, middle and present) به شاخه ایرانی زبان هندی-اروپایی بر می گردد.

دری (Dari)، تاجیک (Tajik)، فارسی (Farsi)، اصفحانی (Isfahani) و کردستانی (Khurasani) همگی گویشهای مختلفی هستند که در این زبان وجود دارند. البته قابل ذکر است که گویشهای کردی (Kurdish) و Sughdian از انواع زبانهایی هستند مانند زبان پارسی ریشه در زبان هندی-اروپایی دارند.

آیا تا کنون از زبان عربی (Arabic) بعنوان عراقی (Iraqi) یا مصری (Egyptian)  -که در واقع سه گویش متفوت هستند-  یاد شده است؟

آیا آنها اجازه چنین کاری را می دهند؟

 

 

پارسی را پاس بداریم.

خسته ام از آرزوها..... آرزو های شعاری

خسته ام از آرزوها..... آرزو های  شعاری

شوق پرواز مجازی..... بال های استعاری
لحظه های کاغذی را ..... روز و شب تکرار کردن
    خاطرات بایگانی..... زندگی های اداری
   آفتاب زرد و غمگین..... پله های رو به پایین
سقف های سرد و سنگین..... آسمان های اجاری
با نگاهی سرشکسته..... چشم های پینه بسته
خسته از درهای بسته..... خسته از چشم انتظاری
صندلی های خمیده..... میزهای صف کشیده
خنده های لب پریده..... گریه های اختیاری
عصر جدول های خالی..... پارک های این حوالی
پرسه های بی خیالی..... نیمکت های خماری
رونوشت روزها را..... روی هم سنجاق کردم
شنبه های بی پناهی..... جمعه های بی قراری
عاقبت پرونده ام را..... با غبار آرزوها
خاک خواهد بست روزی..... باد خواهد برد باری
روی میز خالی من..... صفحه ی باز حوادث
در ستون تسلیت ها..... نامی از ما یادگاری

گاهی به نگاهت نگاه کن !

گاهی به نگاهت نگاه کن !

 
 
انیشتین می گفت :" آنچه در مغزتان می گذرد ،جهانتان را می آفریند. "
 
استفان کاوی (از سرشناسترین چهره های علم موفقیت)احتمالا با الهام از همین حرف انیشتین است که می گوید :" اگر می خواهید در زندگی و روابط شخصی تان  تغییرات جزیی به وجود آورید به گرایش ها و رفتارتان توجه کنید؛ اما اگر دلتان می خواهد قدمهای کوانتومی بردارید و تغییرات اساسی در زندگی تان ایجاد کنید باید نگرشها و برداشتهایتان را عوض کنید ."
 
 او حرفهایش را با یک مثال خوب و واقعی ،ملموس تر می کند :" صبح یک روز تعطیل در نیویورک سوار اتوبوس شدم . تقریبا یک سوم اتوبوس پر شده بود. بیشتر مردم آرام نشسته بودند و یا سرشان به چیزی گرم بود  و  در مجموع فضایی سرشار از آرامش و سکوتی دلپذیر برقرار بود تا اینکه مرد میانسالی با بچه هایش سوار اتوبوس شد و بلافاصله فضای اتوبوس تغییر کرد . بچه هایش داد و بیداد راه انداختند و مدام به طرف همدیگر چیز پرتاب می کردند . یکی از بچه ها با صدای بلند گریه می کرد و یکی دیگر روزنامه را از دست این و آن می کشید و خلاصه اعصاب همه مان توی اتوبوس خرد شده بود . اما پدر آن بچه ها که دقیقا در صندلی جلویی من نشسته بود،  اصلا به روی خودش نمی آورد و غرق در افکار خودش بود. بالاخره صبرم لبریز شد و زبان به اعتراض باز کردم که : آقای محترم ! بچه هایتان واقعا دارند همه را آزار می دهند . شما نمی خواهید جلویشان را بگیرید ؟ مرد که انگار تازه متوجه شده بود چه اتفاقی دارد می افتد  کمی خودش را روی صندلی جابجا کرد و گفت : بله ، حق با شماست . واقعا متاسفم . راستش ما داریم از بیمارستانی برمی گردیم که همسرم ، مادر همین بچه ها ٬ نیم ساعت پیش در آنجا مرده است . من واقعا گیجم و نمی دانم باید به این بچه ها چه بگویم . نمی دانم که خودم باید چه کار کنم و ... و بغضش ترکید و اشکش سرازیر شد ."
 استفان کاوی بلافاصله پس از نقل این خاطره می پرسد :" صادقانه بگویید آیا اکنون این وضعیت را به طور متفاوتی نمی بینید؟ چرا این طور است؟ آیا دلیلی به جز این دارد که نگرش شما نسبت به آن مرد عوض شده است؟ " و خودش ادامه می دهد که:" راستش من خودم هم بلافاصله نگرشم عوض شد و دلسوزانه به ان مرد گفتم : واقعا مرا ببخشید . نمی دانستم . آیا کمکی از دست من ساخته است؟ و....
 اگر چه تا همین چند لحظه پیش ناراحت بودم که این مرد چطور می تواند تا این اندازه بی ملاحظه باشد ٬اما ناگهان با تغییر نگرشم همه چیز عوض شد و من از صمیم قلب می خواستم که هر کمکی از دستم ساخته است انجام بدهم ."
 
" حقیقت این است که به محض تغییر برداشت ٬ همه چیز ناگهان عوض می شود . کلید یا راه حل هر مسئله ای این است که به شیشه های عینکی که به چشم داریم بنگریم؛ شاید هرازگاه لازم باشد که رنگ آنها را عوض کنیم و در واقع برداشت یا نقش خودمان را تغییر بدهیم تا بتوانیم هر وضعیتی را از دیدگاه تازه ای ببینیم و تفسیر کنیم . آنچه اهمیت دارد خود واقعه نیست بلکه تعبیر و تفسیر ما از آن است که به آن معنا و مفهوم می دهد."
 
دکتر کاوی با این صحبتش آدم را به یاد بیت زیبای مولانا می اندازد که :
 
" پیش چشم ات داشتی شیشه ی کبود
لاجرم عالم کبودت می نمود "

کاشف رمز DNA

کاشف رمز DNA: سی سال بیخدا بودم،
اکنون به وجود خدا اعتقاد دارم


دکتر فرانسیس کولینز یکی از بزرگترین متخصصان ژنتیک در دنیا که هشت سال قبل به همراه Craig Venter توانسته بود رمزهای DNA را کشف کند به وجود خدا ایمان آورد!
کولینز 56 ساله در مصاحبه با تایمز گفت: سی سال آته ئیست بودم. اما اکنون به وجود خدا اعتقاد دارم.
وی افزود: در مورد وجود خدا یک زیرساخت واقعی وجود دارد و علم انسان را به خدا نزدیکتر هم می کند.
این دانشمند مشهور آمریکایی با ذکر اینکه به معجزات و فرشتگان اعتقاد دارد افزود: " هنگامی که در آزمایشگاه مشغول کار بودم خدا را حس می کردم. قطعا قدرتی بالاتر از ما هست و من به آن اعتقاد دارم. کشف رمز دی.ان. آ مرا به خدا اندکی نزدیکتر کرد. بارها دیده ام بیمارانی را که از درمان درمانده اند. علم از علاج آنها قطع امید کرده بود. اما دیدم که آنها به صورت معجزه وار به زندگی برگشته اند. این کار خداست"
به گزارش روزنامه وطن دکتر کولینز که اعتقاد دارد کشف رمز ژن باعث اعطای یک فرصت به وی برای شناخت خدا بوده است اضافه کرد: " هنگامی که به یک کشف مهم می رسید لحظات زیبایی را تجربه می کنید. چرا که درباره آن موضوع تحقیق کرده و به آن رسیده اید. چیزی که من کشف کرده بودم طوری بود که تا بحال هیچ انسانی آنرا کشف نکرده بود.در حالی که خدا هر زمان آنرا می داند!"
دو محقق معروف با کشف رمز DNA علم را وارد گستره وسیعتری کردند. اهمیت این اکتشاف به حدی بود که بیل کلینتون و تونی بلر به طور همزمان آنرا به تمام دنیا اعلام کرده بودند.

دو لینک دیدنی

کشورهای بدون سربازی اجباری

تصاویری از مومیایی کردن جسد لنین