شاگردی
از استادش پرسید: عشق چیست؟
استاد
در جواب گفت: به گندم زار برو و پرخوشه ترین شاخه را بیاور. اما در
هنگام عبور از گندم زار، به یاد داشته که نمی توانی به عقب برگردی تا
خوشه ای بچینی؟
شاگرد
به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت.
استاد پرسید: چه آوردی؟
و
شاگرد با حسرت جواب داد: هیچ! هر چه جلو می رفتم، خوشه های پرپشت تر می
دیدم و به امید پیدا کردن پرپشت ترین،
تا انتهای گندم زار رفتم.
استاد
گفت :
عشق یعنی
همین !
شاگرد
پرسید: پس ازدواج چیست؟
استاد
به سخن آمد که: به جنگل برو و بلندترین درخت را بیاور. اما به یاد داشته
باش که باز هم نمی توانی به عقب برگردی!
شاگرد
رفت و پس از مدت کوتاهی با درختی برگشت!!!
استاد
پرسید که شاگرد را چه شد و او در جواب گفت: به جنگل رفتم و اولین درخت
بلندی را که دیدم، انتخاب کردم. ترسیدم که اگر جلو بروم، باز هم دست خالی
برگردم!
استاد
گفت:
ازدواج یعنی همین !!!
در قاموس عدهای، دل همان شکم است و به همین
دلیل، برای رفع دلتنگی، شکم خود را با خوردن، گشاد می کنند و برای
شاد کردن دل، شکمشان را از عزا در میآورند. این افراد در محیط تنگ
شکم، به دنبال شادی، نشاط و امید میگردند؛ اما در نظر عدهای دیگر،
دل غیر از شکم است و در دو قاموس، معنا میشوند؛ دل، در قاموس
معرفت، معنا مییابد و شکم، در قاموس شهوت.
با شکم پر، دل عزادار میشود و با شکم خالی، دل دستافشانی میکند.
از نظر آنان، برای یافتن شادی، نشاط و امید، باید فضانوردی آموخت و
به آسمان پرواز کرد.
دل به آسمان مایل است و شکم به سوی زمین. دل از آسمان، نور و امید
میگیرد و شکم از زمین، گندم و جو میچیند.
انسان به خدا گفت:خدایا به من همه چیز بده تا از زندگی لذت ببرم،خدا گفت:من به تو زندگی دادم تا از همه چیز لذت ببری
گذار به خط لاتین، بعد از لاتین خط سیریلیک:
در هنگامی که روشنفکران تاجیک از زبان فارسی دفاع و پاسداری کرده و برای اصلاح و پاکیـزگی آن مبارزه پیش میبردند، در مسکو طرح برنامهی جدیدی که هدف آن در گام نخست گسست از سنتهای باستانی و فرهنگ کهن و بعداً زدودن آنها بود، آماده میگردید. اندیشهی تـأسیس یک دولت بزرگ و عمومی بر اساس «خلق شوروی» و محوریت زبان روسی به مشغلهی فکری بلشویکها تبدیل شده بود.
به نظر آنها تفاوتهای فرهنگی، زبانی و دینی مانعی بودند در برابر تـأسیس جمهوریهای همسان و گسترش شیوهی یک نواخت ساختار دولتی. بنابرین میباید تمام مردم شوروی رسمالخط واحدی داشته باشند و گویا این امر به نزدیکی جمهوریها با یکدیگر و سوادآموزی مردم کمک میکند. مسکو در پی پیاده کردن دکترین یک رسمالخط برای همه زبانها و جذب زبانهای غیر روسی در چهارچوپ زبان و فرهنک روسی بود.
بدین ترتیب مسـئلـهی تبدیل خط به یک موضوع مهم و داغ روز تبدیل شده بود. شماری از الیت تاجیک تأکید میکردند زبان فارسی و ادبیات آن بیش از هزار سال عمر دارند و برگردانیدن همهی آنها به خط لاتین ممکن نیست.
ازبکستان خیلی زود خط لاتین را پذیرفت، اما تاجیکستان هرچند در محدودهی جغرافیایی ازبکستان بود، تصمیمگیـری در این زمینه را به تـأخیـر میانداخت. روشنفکران تاجیک که تازه امکان یافته بودند به زبان ملی خویش مطبوعات و مکتب به راه اندازند، عواقب تبدیل خط را مثبت نمیشمردند. همزمان با این امر مبارزه برای بنیادگذاری جمهوری مستقل تاجیکستان، یعنی خارج شدن از چهارچوب و نظارت ازبکستان نیز ادامه داشت.
در ۴ سپتامبر ۱۹۲۹ استان خجند جزو محدودهی جغرافیایی تاجیکستان شد، و در ۱۶ اکتـبر ۱۹۲۹ مسکو تـأسیس جمهوری شوروی سوسیالیستی تاجیکستان را در چهارچوب اتحاد جماهیر شوروی اعلام داشت. اعلام تـأسیس جمهوری تاجیکستان با استقبال پرشور و گرم مردم مواجه شد.
در عین زمان مسکو روند تبدیل خط در جمهوریهای آسیایمیانه را پیگیری میکرد. تبدیل خط در آن برهه انقلاب نامیده میشد و به معیاری برای آزمایش صداقت این و یا آن ملت به ایدهآلهای سوسیالیسم تبدیل شدهبود.
مسکو برای تغییر خط در همه جمهوریهای غیر روسی «کمیتهی الفبا» را تشکیل داده بود. در آخـریـن نشست «کمیتهی الفبا» در تاجیکستان چنین واقعهی اتفاق افتاد. لاهوتی با مشورت قبلی با «موسپیدان» در جلسه سخنرانی میکند، و میگوید که ترکها در سال ۱۹۲۲ کنگره ملل ترکزبان را برگزار کردند و در همانجا بعد از بررسی مسـئلـه تصمیم گرفتند که خط لاتین را انتخاب کنند. ما هم در یک کنگرهی فارسیزبانان را دعوت کنیم، اگر قرار گذار به الفبای جدید شود، همگی بگذاریم و اگر نه، هیچ کدام.
چندی بعد در نشستی «کمیتهی الفبا» که زیر فشار مسکو و در فضای ارعاب و ترس تشکیل گردیده بود، خط لاتین در سال ۱۹۲۹ بر جمهوری تاجیکستان تحمیل شد. برغم پذیرفتن خط لاتین مخالفان آن تا آخر به خط فارسی صادق ماندند. آنها همهی آثار خود را به خط فارسی نوشتند و بعداً به خط لاتین برگردانده شد. به هر حال اجـرای قرار گذار به خط لاتین با تبلیغات علیه خط فارسی و منع کردن استفاده از خط «کهنه» همراه بود.
هنوز همه مردم خط لاتین را فرا نگرفته بودند که دولت شوروی بار دوم در سال۱۹۴۰ تصمیم بر تعویض خط لاتین به خط سیریلیک (روسی) را گرفت. این بار مردم باید خط سیریلیک را میآموختند تا با سواد و همپای زمان خوانده شوند.
دولت اتحاد شوروی طی مدتی کوتاه، دو بار خط زبان فارسی را در تاجیکستان عوض کرد. بدین ترتیب هرکسی که سالها درس خوانده بود اما خط لاتین نمیدانست، بیسواد شمرده میشد و بعداً که خط لاتین جای خود را به سیریلیک داد، آنهـاییکه خط لاتین میدانستند ولی خط روسی نه، بیسواد شمرده میشدند.
گذشت زمان نشان داد که گذار از خط فارسی به لاتین (۱۹۳۰–۱۹۴۰)، و از لاتین به سیریلیک (۱۹۴۰) و جلوگیری از ترویج زبـان فارسی با خط فارسی، زمینهی گسست تاجیکهای فرارود را از میراث پربار ادب فارسی، از تاریخ و فرهنگ غنامند آنرا فراهم ساخت؛ وآنها با محروم ماندن از خواندن کتابهای فارسی به خط فارسی، از فارسیزبانان برون از مرزهای تاجیکستان بیگانه شدند.
تبدیل خط زبـانهای محتلف به لاتین و سیریلیک یک سیاست حسابشدهی همه شمول در شوروی بود، و به منظور جا انداختن زبـان روسی بـه عـنوان زبـان اتحاد شوروی و مهـمتـر از آن، روسی کردن شوری پـیشبینی شده بود.
در ظاهر امر دلیل این بود که چون خط فارسی در راه سواد آموزی مردم مشکلاتی ایجاد میکند، از اینرو میباید برای تـاجیـکان در دنیای نو خط نو ساخت و این خط نو هم، خط لاتین است. بر همین اساس تغییر خط فارسی و یا پذیرش خط لاتین، حرکت انقلابی به سوی با سواد ساختن مردم و دور انداختن میراث جامعه استثماری محسوب میشد.
مسکو با کنار زدن خط فارسی و جایگزین کردن خط لاتین پیوندهای که میان مردم فارسیزبان آسیایمیانه با ایران و افغانستان بود، قطع کردند، و رابطه تـاجیـکان با تاریخ، فرهنگ و ادب غنی گذشتهشان را گسستند. این تغییر خط برای تـاجیـکان پیآمدهای سنگینی در برداشت، که هنورهم هزینهی آن پرداختهمیشود.
زبان فارسی در تاجیکستان بعد از مرگ استالین:
در سال ۱۹۵۳ استالین در گذشت. و یک سال بعد آن (۱۹۵۴) استاد عینی نیز فوت کرد. وی امکان نیافت که شاهد تغییرات بعد از مرگ استالین در شوروی و تاجیکستان باشد.
در سال ۱۹۵۶ کنگره بیستم حزب کمونیست اتحاد شوروی برگزار شد و در سیاست ملی مسکو تعدیلهایی چند و در زندگی فرهنگی آن تحرکاتی به وجود آمد. مبارزه در راه پالایش زبان فارسی در سالهای پایانی دههی پنجاه قرن بیست گسترش یافت، و شماری از روشنفکران تاجیک و ایرانی که در همین برهه از تبعید سیبری به تاجیکستان برگشتند، در مبارزه به خاطر پالایش و رشد زبان فارسی نقش فعالی بازی کردند.
در سال ۱۹۵۴ فرهنگ تاجیکی-روسی از چاپ بر آمد که برای نگهداشت واژههای فارسی فرارود اهمیتی ویژه داشت. در سال ۱۹۵۳ تنظیم «فرهنگ زبان تاجیکی» شروع شد، و در سال ۱۹۶۹ با چاپ در تیراژ سی و سه هزار نسخه چاپ شد و به زودی به فروش رفت.
این تیراژ برای کشور کوچک تاجیکستان بسیار بالا بود. چاپ فرهنگ زبان تاجیکی، یکی از دستآوردهای برجستهی تـاجیـکان در آن روزگار بود. این فرهنگ به نام فرهنگ فارسی تاجیکی زیر نظر محمد جان شکوری و دیگران و به برگردان از خط سیریلیک به خط فارسی و تصحیحات محسن شجاعی در تهران در ۱۳۸۴خ چاپ شد و برای بهتر شناختن تـاجیـکان و هم خود شناسی تـاجیـکان فرارود با ارزش است.
در نیمهی دوم قرن بیستم در پژوهشگاه زبان و ادبیات رودکی که بخشی از فرهنگستان علوم جمهوری تاجیکستان است، گروهی از دانشمندان، گردهم آمده و یک رشته پژوهشهای ارزشمندی را در حوزهی زبان و ادب فارسی انجام دادند و نتیجهی کار را منتشر کردند. چاپ این کتابها در امر پالایش و رشد زبان فارسی مفید واقع شد.
از سالهای پایانی دهه پنجاه میلادی کار دهها پروژه اقتصادی به کمک اتحاد شوروی پیـشـین در افغانستان آغاز شد. صدها متخصص و مشاور روسی برای کار در بخشهای اقتصادی تا بخشهای نظامی وارد افغانستان شدند. این پروژهها به صدها مترجم نیاز داشت وطبیعی بود که بخش عمدهی این مترجمها از میان تحصیلکردگان تاجیک انتخاب شوند.
آنها در افغانستان همزبانان خود را یافتند و با آموختن سریع خط
فارسی، خواندن و نوشتن با این خط را فرا گرفتند و توانستند با ادبیات و
شعر معاصر افغانستان و ایران در مقیاسی گسترده آشنا شوند، و پس از برگشت
به کشورشان از آنها در امر پالایش و رشد زبان فارسی بهرهی فروانی ببرند.
در همین رابطه محمدجان شکوری مینویسد:
«خدمت در افغانستان در سالهای شصت و هفتاد، در آموزش زبان اهل مطبوعات
تاجیکستان، نویسندگان، کارمندان علمی و غیره، به مثابهی یک مکتب اهمیت
داشت.»15
پیکره شاعران و ادیبان بزرگ فارسی زبان بر دیواره اتفاق نویسندگان تاجیکستان
از دههی شصت به بعد در بسیاری از روزنامههای مرکزی تاجیکستان و تلویزیون مقالههایی در بارهی زبان و پالایش آن منتشر میشد. شعر بسیاری از شاعران تاجیک در این برهه ملهم از اشعار استادان بزرگ زبان فارسی بود. همچنین آنها از شعر معاصر ایران و افغانستان بهرهی زیادی گرفتند.
اگر چه در دههی شصت و هفتاد اندک تحولی مثبت در حوزه زبان دیده میشد، اما کفایت نمیکرد و هنوز خطر نابودی زبان فارسی رفع نشده بود. رفع خطر به کار بیشتر و کمک ایران و افغانستان در حوزه زبان و ادب فارسی نیاز داشت. از همین جاست که آکادمیسن بابا جان غفوروف16 در سال ۱۹۷۴ در ایران هنگام گفتگویی با خبرنگار ایرانی گفت: «برای زنده نگاه داشتن زبان تاجیکی ما از زبان فارسی استفاده میکنیم.»17
اما برخی از دولتمردان تاجیکستان از انتشار کتاب و مقاله به خط فارسی تشویش داشتند. از یکسو خود آنها خط فارسی رانمیدانستند و از حضور کسانی که با خواندن و نوشتن فارسی به خط فارسی آشنایی داشتند، نگران بودند و از سوی دیگر از ورود کتاب دینی به خط فارسی از بیرون میترسیدند. با این دلیل آنها مخالف استفاده از دستآوردهای زبان فارسی در ایران و افغانستان بودند و به هر مناسبتی تکرار میکردند که «زبان را، ایرانی نکنید».
به همین خاطر آنها «... حروف فارسی را که شورویها پس از پیروزی بر آلمان از چاپخانهی ایرانی کاویان به دوشنبه آورده بودند، قسماً نابود کردند» و « پژوهشگاه زبان و ادبیات رودکی را که دفترهای لغتنامه دهخدا را خریداری کرده بود توبیخ کردند که چرا کتاب ایرانی خریده است....»18
بهرغم برخی دستآوردهای مثبت در دهه شصت و هفتاد میلادی در حوزهی پالایش زبان فارسی، روند دور شدن زبان از اصالت آن کماکان ادامه داشت. اولیای امور تاجیکستان، زبان کلاسیک را زبان مرده نامیدند و دوری از آنرا توصیه میکردند. اما نویسندگان و شاعران زیادی در همان برهه بودند که در پاسداری زبان فارسی از گزند روزگار میکوشیدند. با این وجود روند حاکم عامیانهنویسی، روند هجوم واژههای روسی و ترجمهزدگی آنچنان قوی و برخوردار از پشتوانهی سیاسی و دولتی بود، که کاربرد چند واژهی اصیل زبان فارسی، و یا تعدادی مقاله و چند کتاب محدود، نمیتوانست وضع را اصلاح کند.
تداوم روسیسازی زبان فارسی در تاجیکستان:
در دههی شصت سیاست روسیسازی مسکو در همه عرصهها از جمله در حوزهی زبان به نحو حسابشدهی به پیش میرفت. نیکتا خروشچف، رهبر آنوقت اتحاد شوروی تأکید میکرد: «ما هر اندازه زودتر زبان روسی را بیاموزیم، کمونیسم به همان اندازه زود بنیاد میگردد».
روسها گروهگروه در تاجیکستان و به ویژه در شهرهای آن اسکان مییافتند، و از این طریق ترکیب ملی جمعیت به سود روسها در حال تغییر بود. آموزش در بیشترین مکتبهای (مدارس) تاجیکستان به ویژه در شهرها و از جمله در شهرهای دوشنبه و خجند به زبان روسی بود.
به غیر از دانشکده ادبیات و تاریخ در همهی دانشکدهها و مکتبهای عالی، آموزش به زبان روسی صورت میگرفت. زبان علمی زبان روسی بود. کتاب، روزنامه و مجله عمدتا به زبان روسی منتشر میشد. رادیو و تلویزیون برنامههای خود را بیشتر به زبان روسی پخش میکردند. زبان اداری زبان روسی بود.
نفوذ زبان روسی در تاجیکستان فوقالعاده بالا بود. مردم نیز کوشش
میکردند که فرزندشان در دبستان و دبیرستان، روسی آموزش ببینند. در واقع
بدون دانستن زبان روسی، پیشرفت ممکن نبود. زبان روسی در همهجا حکمفرمایی
میکرد. زبان روسی میدان عمل را برای زبان فارسی چنان تنگ ساخته بود که
این زبان بیشتر به درون چهار دیواری خانهها رانده شد و مردم در خانه،
آنهم بیشتر در روستاها بود که به زبان فارسی سخن میگفتند. در مطبوعات،
در ادبیات، در شعر همه جا نقش آسیب دیدگی زبان فارسی آشکار بود.
بدینسان زبان فارسی در برابر زبان روسی که غنای علمی بیشتری داشت و از
حمایت دولت و سیاست برخوردار بود، آهستهآهسته عقبنشینی کرد. نوشتههای
روزنامهها و سخنرانیهای دولتمردان، بیشتر در قالبهای روسی عرضه میشد.
نکتهی جالب اینکه در ابـتـدای سالهای هشتاد سدهی پـیشین اکثر افرادی که در رهبری تاجـیکستان بودند، زبان مادری خود را بدرستی نمیدانستـند و روشن است که در چنین اوضاعی ترجمهزدگی گسترش بیشتری بیابد. همه کتابهای دبستان، دبیرستان و دانشگاهها (به جز کتاب زبان و ادبیات تاجیک) اسـاساً به زبان روسی تالیف میشدند و کتابهای درسی تاجیکستان ترجمهی کتابهای روسی بودند.
جوانان تاجیک نسبت به وضع بالا معترض بودند. در آوریل ١٩٦٩ گروهی از جوانان معترض تاجیک با رهبری تاجیکستان دیدار کردند. گفتگوی آنها تند بود و چهار ساعت طول کشید. جوانان بر موضع دفاع از تاریخ و افتخارات گذشته تـاجیـکان پافشاری میکردند و با گلایه از تنگ شدن دایره استفاده از زبان فارسی در ادارههای دولتی نازکترین مسـائـلی را که تا آنروز طرح آن جزء خطوط قرمز به حساب میآمد، مطرح کردند.
دولتمردان تاجیکستان از این اعتراضها شگفتزده شده بودند. برای آنها درک دلایل چنـین اعتراضها دشوار بود. رهبری به آنها وعده رسیدگی داد که به مسـائـل مطروحه را داد. بعدا آنها که بیست وشش نفر بودند، توسط سازمان امنیت شوروی شناسائی شده و از ترقی آنها جلوگیری به عمل آمد.
در سال ١٩٧٢ کتاب «تـاجیـکان» تألیف بـابـا جان غفوروف (۱۹۰۹-۱۹۷۷)، رئیس انستیتو خاورشناسی آکادمی علوم اتحاد شوروی، در مسکو به زبان روسی و در سال ١٩۸۳ به زبان فارسی تاجیکی به حروف سیریلیک در دو جلد در شهر دوشنبه انتشار یافت. این کتاب توسط دکتر جلالالددین صدیقی، استاد دانشگاه کابل به زبان فارسی برگردان شد و در ١٩۸۴ در کابل و در سال ۱۹۹۷ تزجمه محمد نیازوف و خال محمدوف با حروف فارسی در شهر دوشنبه منتشر شد.
کتاب «تـاجیـکان»، در خودشناسی ملت تاجیک سهم مهمی داشته است. خواننده در آن از تاریخ گذشته، دستآوردهای علمی، ادبی و هنری تـاجیـکان معلومات کافی پیدا میکند. نفس نامگذاری کتاب به نام «تـاجیـکان»، آهنگ، معنا و مفهومی ویژه داشت، و توجه مردم دنیا را به مردم تاجیک همچـون یک ملت جلب کرد.
لشگرکشی و حضور نیروهـای نظامی اتحاد شوروی پیـشـین در دههی هشتاد قرن بیست در افغانستان، فرصتی را برای تـاجیـکان فرارود و به ویژه تاجیکستان فراهم کرد تا به عنوان مترجم، مشاور و استاد دانشگاه راهی افغانستان شوند.
اکثر آنها دارای سن میانگین کمتر از سی سال و تحصیلات عالی به ویژه در حوزهی علوم انسانی بودند و بـیشتر با اهل قلم و فرهنگ، نظر و سیاست در تماس بودند. بسیاری از آنها به کارهـای سودمند پژوهشی و نوشتن پایاننامههـای علمی به ویژه در حوزه شعر و ادبیات، تاریخ و فولکلور پرداختند؛ و خوشبختانه بخشی از این آثار اقبال چاپ و انـتشار یافتند.
آنها در بـرگشت از افغانستان با خود کتابهـای شعر، داستان، تاریخ و فرهنگهـای زبان فارسی را به اتحاد شوروی پیـشـین میآوردند. کار و زندگی در افغانستان در زبان و اندیشه، آگاهی ملی و سیاسی آنها تحـولات چشمگیر بوجود آورد.
مترجمان بازگشته از افغانستان، فعالانه در زنده کردن توجه به زبان فارسی، و پالایش آن و آزاد کردن آن از زیر فشار زبان و خط روسی سهم داشتند، که نقش آنها در روند به رسمیت شناختن زبان فارسی به عنوان زبان دولتی تاجـیکسـتان در اوخر دههی هشتاد سدهی پیشین و تحولات بعدی را باید چشمگیر تلقی کرد.
[ادامه دارد...]
پاورقیها:
۱۵- شکوری، محمد جان، سرنوشت زبان فارسیتاجیکی فرارود در سدهی بیست میلادی، دوشنبه، ۱۳۸۴خ، ص ۳۷.
۱۶- غفوروف بابا جان، نویسنده و پژوهشگر تاجیک میباشد. وی در ١٩۰٩ در خجند زاده شد و از ١٩٥۶ تا ١٩٧٧ رئیس پژوهشگاه خاورشناسی فرهنگستان علوم اتحاد شوروی و سردبیر ماهنامهی «آسیا و افریقای امروز» بود. پژوهشهای زیادی در بارهی تاریخ خاورزمین و تاریخ تاجیکها دارد، که چندین کتاب وی به زبانهای زنده جهان ترجمه و چاپ شده است. غفوروف در ١٩٧٧ در شهر دوشنبه چشم از جهان فروبست.
۱۷- غفوروف، بابا جان، مصاحبه با سیروس علینژاد، هفتهنامه "آیـندگان ادبی"، تهران، بهمن۱۳۵۲.
۱۸- شکوری، محمد جان، سرنوشت زبان فارسیتاجیکی فرارود در سدهی بیست میلادی، دوشنبه، ۱۳۸۴خ، ص. ۴۰.
۱۹- کاویانی، فرهنگ آریانا، سال سوم، شماره ۳، شهر دوشنبه، ص۶۴، برگرفته شده از نوارهای نخستین کنگره تاجیکان، سپتامبر۱۹۹۲.
وقتی خیلی کوچک بودم اولین خانواده ای که در محلمان تلفن خرید ما
بودیم. هنوز جعبه قدیمی و گوشی سیاه و براق تلفن که به دیوار وصل
شده بود به خوبی در خاطرم مانده.
قد من کوتاه بود و دستم به تلفن نمیرسید ولی هر وقت که مادرم با
تلفن حرف میزد می ایستادم و گوش میکردم و لذت میبردم.