|
|||||
دیروز با یک نظر دیگری از همان دوست اضافی » سام « ملاقی گردیدم که چنان فرموده! بودند:
آقایی که هنوز اصالت و ریشه ات رو پیدا نکردی ... خدا وکیلی تا حالا چن تا از شعرای مولوی رو خوندی ؟ چن تا از کتابای پزشکی ابن سینا رو دیدی ؟ لطفا؛ یه نیگا به کتاب شجره نامه بزرگان نوشته ی محمد یزدی بنداز ... ببین پدران و مادران این شاعران کجا متولد شدن ... کجا بزرگ شد ... و از کجا به عنوان زادگاه اجداد یاد میکنن ... نمیدونم .. اگه شما پدر و مادرت ایرانی باشن ولی خودت مثلا دبی به دنیا اومده باشی .. یه دفعه ای میشی عرب ؟
واقعا باید ایران و ایرانی به حضرت عالی بباله ...
این نظرم بزار تا بقیه ببینن ... آقای دموکراسی
زندگیت اهورایی
-----
پاسخ:
بلی آقای اصیل و شناخته شده!! این هم یکی از نشانه های اصیل بودنت هست. دوست اضافی ام آفتاب با یک انگشت هرگز پنهان نمی شود و از حقیقت هرگز چشم پوشی کرده نمیتوانید...
این سخن بمثل آفتاب که تو و امثال تو عباد الشیاطین آنرا بمنزله خدا میپرستید روشن و عیان هست که مولانای رومی اصلاْ از بلخ هست و گر اینرا نمی دانی که بلخ فعلا در کجا موقعیت دارد اینکه گناه من نیست....
و سخن از کجا شروع شد؟؟؟
من در همان پستی که شما بدان اینگونه س.. وار قاپ زدید گفته بودم که این یک احصائیه یا بهتر بگویم ابتکار سایت ویکی پیدیا هست نه از من و من چون آنرا چیز جدیدی و دانستنی جالبی دانستم در اینجا گذاشتم تا مردم بدانند حقیقت امر چیست و چی برای آنرا نشان داده میشود!؟!
پس اگر سخنان آنان غلط باشند آنرا بسطح بین المللی اینگونه نشر و پخش نمیکردند و کسی که این ها را نوشته بهتر از تو در تاریخ و ادبیات تو دسترسی و مطالعه داشته هست. او چیزی غلطی را اینگونه در محضر عام برای رسوایی خود و سایت خود نظر هرگز نخواهد کرد.
در مورد کتاب های شجره ها نوشته های ایرانی من هرگز بدانها اعتماد ندارم ... چون در دنیا من از ایرانی بیشتر غلو کننده در محبت وطن ندیده ام و آنها برای بالا نگه داری نام کشور خود از هر حیله و نیرنگی ولو دروغ پردازی وغیره دریغ نمیورزند و این کارکرد آنان در بعضی جاها قابل تحیسن ولی در اکثر مورد قابل سرزنش هست... چون کوششی هست برای مسخ تاریخ!!
دیگر اینکه این احصائیه در مورد کشور های فعلی و افراد معروف ازمنه قدیمی اند یعنی مردمان شهیر گذشته مسکنین کدام مناطقی بودند یا از کدام منطقه یی که بودند فعلا آن منطقه جزو کدام کشور هست... بنا بر این آنها فته اند که فلان از فلان منطقه بود و فعلا آن منطقه جزو مشور فلانی هست لذا الحال آن مرد نامدار مربوط میشود به این کشور...
در مورد اصالت من....
من به این که ایرانی نه ام خوشحال ام... سبب آنرا در اینجا ذکر نمی کنم چون میترسم در ذهن شما در مقابل چیزهای بیشتری در حال تولید اند و نمی خوام به انگشتانتان و بعدا بروی صفحه کلید و این برگه انتقال یابند....
من خودم افغانی ام و زاده کشور پاکستان در حال مهاجرت والدینم... ولی من که بمثل شما هرگز اینگونه تصوری هم نکرده ام که من افغانی نه ام و پاکستان ام چون بگفته محترم خودتان من در کشور غیر میهن خودم زاده شده ام.... نخیر دوست اضافی ام .. من بمثل شما نه ام و به ملیت خود افتخار دارم چون افغانی ام. واگر من یک افغانی که زاده کشور پاکستان ام ولی خود میدونی که اصلیت ام از افغانستان هست یک مرد شهیر تاریخ گردم... در آن وقت مردم یا تاریخ مرا از کجا میشمیرد...؟؟؟ پاکستانی یا به اصالتم افغانی نگه میکند؟؟؟
همینگونه... مولانای روم اصالتش کجا بود... ولو که در هر جایی زاده شده یا پرورش یافته باشد... و سایرین نیز همین طور...
ایرانی ها باید به او و سایرن ناز داشته باشند... چون تقریباْ همه کارهای آن عالی جنابان بزبان فارسی هست و ایرانی ها یک جزوی از زبان فارسی ان... لذا افتخار و بالیدن بر آنرا حق نه تنها ایرانی ها هست بلکه تاجیکان و افغانی ها هم برابرا در این حق با آنها شریک اند....
زندگیت اهورایی!!!!
متکرم آقای اهورا پرست...
من به این سخن شما خوشحال نه ام و تشکری ام همینجوری بود....
من به مسلمان بودن خود بیشتر از ملیت و نژاد خود میبالم.
چهار دانشجو که به خودشان اعتماد کامل داشتند یک هفته قبل از امتحان پایان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر دیگر حسابی به خوشگذرانی پرداختند. اما وقتی به شهر خود برگشتند متوجه شدند که در مورد تاریخ امتحان اشتباه کردهاند و به جای سه شنبه، امتحان دوشنبه صبح بوده است. بنابراین تصمیم گرفتند استاد خود را پیدا کنند و علت جا ماندن از امتحان را برای او توضیح دهند . بنابر این آنها برای توجیه غیبت در امتحانشان فکری کردند !
آنها به استاد گفتند : ما به شهر دیگری رفته بودیم که در راه برگشت لاستیک خودرومان پنچر شد و از آنجایی که زاپاس نداشتیم تا مدت زمان طولانی نتوانستیم کسی را گیر بیاوریم و از او کمک بگیریم، به همین دلیل دوشنبه دیر وقت به خانه رسیدیم. استاد فکری کرد و پذیرفت که آنها روز بعد بیایند و امتحان بدهند.
چهار دانشجو روز بعد به دانشگاه رفتند و استاد آنها را به چهار اتاق جداگانه فرستاد و به هر یک ورقه امتحانی را داد و از آنها خواست که شروع کنند. آنها به اولین مسأله نگاه کردند که 5 نمره داشت. سؤال خیلی آسان بود و به راحتی به آن پاسخ دادند. سپس ورقه را برگرداندند تا به سوال 95 امتیازی پشت ورقه پاسخ بدهند که سؤال این بود :
کدام لاستیک پنچر شده بود...؟!!
شبکه فاکس نیوز آمریکا زمانی از محمود احمدی نژاد، رییس جمهور ایران پرسید: ?زمانی که شما هنگام صبح به آینه نگاه می کنید چه چیزی به خودتان می گویید؟? و احمدی نژاد پاسخ داد: ?من شخصی را در آینه می بینم و به وی می گویم به خاطر داشته باش، شما فردی بیش از یک خدمتگزار کوچک نیستی، امروز مسئولیت سنگینی پیش روی شماست و آن خدمتگزاری به ملت ایران است.?
هفته نامه ساندی آیلند، چاپ سریلانکا، در گزارشی با بیان این مقدمه به بررسی ساده زیستی رییس جمهور ایران پرداخت و نوشت: "احمدی نژاد زمانی که به مسند ریاست جمهوری تکیه زد با اهدای کلیه فرش های گران قیمت دفتر ریاست جمهوری به یکی از مساجد تهران و جایگزینی آن با فرش های معمولی و ارزان قیمت باعث شگفتی خیلی ها شد."
وی همچنین با مشاهده یک اتاق بسیار تجملاتی و پرزرق و برق برای استقبال از شخصیت های بسیار مهم دستور داد در این اتاق بسته شود و در مقابل از مسوولان تشریفات خواست یک اتاق معمولی برخوردار از صندلی های چوبی را برای این منظور آماده کنند.
علاوه بر این رییس جمهور ایران هر زمان تحت مسوولیت خود به انتصاب وزیری اقدام می کند از وی یک سند امضاشده دریافت می کند که در آن تاکید شده سطح زندگی وزیر مورد نظر نباید اشرافی باشد، حساب های شخصی وی و بستگانش تحت نظر خواهد بود و روزی که این فرد وزارت خانه را ترک می کند باید از وی به نیک نامی یاد کنند. از این رو وی و بستگانش اجازه نخواهد داشت از هرگونه مزایای پست وزارت استفاده کنند.
به نوشته ساندی آیلند احمدی نژاد در زمان به قدرت رسیدن اول از همه میزان دارایی های خود را اعلام و عنوان کرد: وی صاحب یک خودرو پژو 504 مدل 1977 و یک خانه قدیمی است که 40 سال قبل از پدرش در یکی از مناطق فقیرنشین تهران به وی ارث رسیده است.
همچنین تنها پولی که به حساب وی واریز می شد مربوط به حقوق وی از استادی دانشگاه بود که این مبلغ تنها در حدود 250 دلار در ماه بوده است.
این گزارش می افزاید: "محض اطلاع شما رییس جمهور ایران همچنان در همان خانه قبلی ساکن است و این در حالی است که وی رییس جمهور کشوری است که از نظر استراتژیکی، اقتصادی، سیاسی و با توجه به ذخایر نفت خود یکی از مهم ترین کشورهای دنیا محسوب می شود."
وی حتی حقوق شخصی خود از ریاست جمهوری را با این استدلال که همه دارایی ها متعلق به ملت ایران است و شخص وی حافظ ملت محسوب می شود، دریافت نمی کند.
به نوشته ساندی آیلند یکی از مسائلی که تاکنون کارکنان ستاد ریاست جمهوری را تحت تاثیر قرار داده، کیف احمدی نژاد است که هر روز آن را به محل کار خود می آورد. این کیف حاوی صبحانه وی، تعدادی ساندویچ یا نان همراه روغن زیتون و پنیر است که توسط همسرش آماده شده و رییس جمهور آن را با لذت تناول می کند.
همچنین از مسائل دیگری که احمدی نژاد در مورد تغییر آن اقدام کرد به هواپیمای شخصی رییس جمهور مربوط می شد که احمدی نژاد به منظور صرفه جویی در هزینه های خزانه عمومی مملکت دستور تعویض آن را صادر و اعلام کرد: وی با یک هواپیمای عادی سفرهای خود را انجام خواهد داد.
علاوه بر این برگزاری نشست های گاه و بیگاه با وزرا یکی از برنامه های احمدی نژاد محسوب می شود که وی به این منظور پست مدیر دفتری ریاست جمهوری را از میان برداشت تا هر وزیری بتواند بدون واسطه وارد دفتر وی شود و احمدی نژاد از میزان فعالیت و کارایی این وزیر مطلع شود.
رییس جمهور ایران در اقدامی دیگر از تشریفات پرهزینه مراسم استقبال از شخصیت های خارجی کاست.
این گزارش اضافه می کند: "احمدی نژاد هر زمان قصد اقامت در هتل را دارد جهت اطمینان از مسوولان درخواست می کند از دادن اتاقی با تختخواب بزرگ به وی خودداری کنند چرا که او ترجیح می دهد بر روی یک تشک ساده با پتو و بر روی زمین استراحت کند."
ساندی آیلند در پایان نوشت: "هنگام نماز می توان مشاهده کرد که احمدی نژاد در صف اول نمی ایستد و ترجیح می دهد در صفوف بعدی به اقامه این فریضه بپردازد."
قبل از اینکه بخواید عکس ها رو ببنید بگم که من مخالفم که وقت رانندگی خانوم های محترم رو اذیت کنید و از این دست مسائل رانندگی رو دیگه جنسی نکنید . ربطی نداره اخه. و وقتی یک زن یه اشتباه میکنه میگن زن ها راننده نمیشن در حالی که یک مرد همون اشتباه رو بکنه هیچ کس توجهی نمیکنه.
جالبه این خواسته از بین دو تا ترانوا رد بشه . خدا رحمش کرده سرعت برخورد خیلی نبوده .
وفتی نشسته تو ماشین فکر کرده جلوش خالیه حالا نشسته لاستیک جلو رو ناز میکنه که نترکیده
پیر مرد بی چاره . خدا رحم کرد یه خانوم دیگه داره بهش میگه نیاد وگرنه الان از روش رد شده بود .
به خدا به شوماخر هم بگن این لاستیک رو دقیقه بنداز این وسط نمیتونه این مهارت دارشته
اینم خیلی حرفه ای بوده
بر اثر ترافیک زیاد این اتفاق افتاده . به خیابان پشت سر دقت کنید
خدای من به ماشین دقت کنید . رانندش رو ول کن ماشین رو بچسب . من یه ماشین اینجوری داشتم اصلا سوارش نمیشدم حیفه
دیگه چرا به ماشین چپ چپ نگاه میکنی ؟ ماشین که خودش نرفته اینجا شما بردیش