عریان و پوست کنده - از هر دهن سخنی

عکس ها٬ کلیپ ها و مطالب پوست کنده از سرتا سر جهان

عریان و پوست کنده - از هر دهن سخنی

عکس ها٬ کلیپ ها و مطالب پوست کنده از سرتا سر جهان

الکل و مضرات آن



 

تــمـام الـکل هـا دارای ایـن خواص می بـاشنـد:
1- الکل در دمای اتاق یک مایع شفاف میباشد.
2- چـگالی الکل از آب بیشتر بوده و سریـعتـر ازآب تبخیر میگردد. این ویژگی الکل را تقـطیر پذیرمیکند.
3- الکل بسهولت در آب حل میشود.
4- الکل قابل اشتعال میباشد.

روشهای تولید الکل متفاوت میباشد:
1- از تخمیر حبوبات و میوه ها (مانند آبجو)
2- از تقطیرحبوبات و میوه ها (مانند ودکا، ویسکی، جین)
3- از تـغـییر شـیمیایی در سوختـهای فسـیلی هـمچـون گاز، زغال سنگ و نفت ( الکل صنعتی )
4- از ترکیـب شیـمیـایی مـنوکســید کربن و هیدروژن (مانند متانول و الکل چوب).
الـکـل موجود در مشروبات الکلی از نوع اتیل الکل (اتانول) می بـاشد. مـیـزان اتـانـول در برخی مشروبات الکلی این چنین است:
آبجو: 4 الی 6 درصد
شراب: 7 الی 15 درصد
شامپاین: % 8 الی 14 درصد
مشروبات الکلی تقطیر شده همچون جین، ودکا، ویسکی:40 الی 95 درصد

نحوه جذب الکل در بدن
پـس مـصرف الـکـل در حـدود 20 درصـد آن از طـریق معـده جذب شده و 80 درصد مابقی در روده کوچک جـذب بـــدن میگردد. سرعت جذب الکل و میزان قدرت مست کنندگی آن به عوامل زیر بستگی دارد:
1- پر و خالی بودن معده: چون بیشتر الکل مصرفی ازطـریــق روده کوچک جذب بدن میگردد، بنابراین اگر مـعـده شـما از غذا پر باشد، دریچه معده برای هضم غذا بـستـه شـده و عبـور الـکل بـه روده کــوچک کند می گردد و مـدت بیشتری الکل در معده باقی میماند.
2- وزن بدن: هـر چه فرد وزنش بیشتر باشد، دیرتر تحت تاثیر الکل قرار میگیرد زیرا الکل پس از ورود به جریان خون در آب کل بدن حل شده و در واقع توزیع میگردد. بـنـابـراین افراد سنگین وزن تر به خاطر آب بیشتر در بدنشان، دیرتر تـحت تاثیر الکل واقع میشوند.
3- چربی بدن: به علت آنکه الکل قادر به حل شدن در چربی نمیباشد، هـر چـه مـیزان چربی بدن بیشتر باشد، فرد بیشتر تحت تاثیر قرار می گیرد. عـکس مـوضـوع نـیز صـدق میکند افراد عضلانی دیرتر تحت تاثیر قرار میگیرند.
4- جنـســیت: زنـان زودتـر از مـردان تـحـت تـاثـیـر قــرارمی گیـرند حـتـی اگـر وزنشـان بـرابر باشد. علت آن این اسـت کـه میـزان چـربـی بــدن زنان بیشتر از بدن مردان میباشد. همچنین بافت عضلانی در زنان کمـتر از مردان اسـت. زنـان هـمچنین فاقد آنزیم تجزیه کننده الکل بوده(دی هیدروژناز) که به عنـوان سـد محـافظ در معده عمل کرده و نقش تجزیه الکل را بعده دارد. همچنین زنانی که از قرصهای ضد بارداری استفاده می کنند، بیـشتر تحت تاثیر الکل هستند بـه عـلت آنـکـه قرصـهای ضـد بارداری متابولیسم الکل را کاهش میدهند.
5- غلضت الکل: هر چه غلظت الکل بیشتر باشد، جـذب آن بیـشتـر و سـریـعتر است.
6- سرعت نوشیدن، محـیط مـصرف (خانه، میـهمانـی، محل کار)، خـستگی ( چون کبد آنزیم کمتری تولید میکند)، نوع مشروب (مشروبات گازدار جذب الکل را افزایش میدهند) نیز در سرعت جذب الکل و تاثیر آن، موثر میباشند.
7- اگر الکل همراه با دیگر قرصهای روانگران (اکستازی) مـصرف گـردند قدرت سرکوبگری الکل افزایش یافته و میتواند بسیار خطرناک باشد.
8- افراد الکلی: افرادی که بطور مستمر الکل مصرف می کنند، نسـبـت به آن مقاومت پیدا کرده و در واقع بدنشان به مصرف الکل سازگاری پیدا می کند. بـنابـراین بـرای ایـجاد حالت مستی به الکل بیشتری نیاز دارند زیرا:
کبدشان در پی سازش، آنزیم تجزیه کننده بیشتری ترشح میکند فعالیت نورونهای دستگاه عصبی و مغزشان افزایش می یابد راه های دفع الکل، اثرات زیانبار کوتاه مدت و بلند مدت...

راه های دفع الکل
الکل از 4 طریق دفع میگردد:
کـلیـه 5 درصـد الـکل را از طریق ادرار از بـدن خارج می کند ششـهـا 5 درصـد الـکـل را از طـریـق بـاز دم خـارج می کنند مقدار بسیاراندکی از طریق تعریق دفع میگردد قسمت اعظم الکل توسط آنـزیمـهای کـبد اکسید شـده و به اسـیـد استـیـک، دی اکسید کربن و آب تبدیل می گردد
بطور متوسط یک انسان معمولی قادر است 15 میلی لیـتـر الـکل را در طـی یـک ساعت دفع کند.

میزان غلظت الکل خون
با اندازه گیری میزان الکل موجود در خون فرد میتوان تعیین کـرد چه میزان فرد تحت تاثیر الکل می باشـد. در زیــر حالات ایجاد شده در فرد بر اساس میزان درصد الکل درون خون بیان گردیده است:
مرحله نشاط آور (%0.12-0.03): افزایش اعتماد بنفس و شجاعت فرد، فرد پر حرف تر و اجتماعی تر می شـود، دقـتـش کـاهش مـی یـابد، چـهره افـروخته، قضاوتش مختل می گردد، معمولا اولین جمله ای که به ذهنش میـرسـد را بـیان میکند، در حرکات ظریف مانند نوشتن دچار مشکل می شود.
مـرحله برانگیختگی (%0.25-0.09): خـواب آلـوده، در درک و بـخـاطـــر آوردن موضوعات گذشته دچار مشکل می گردد، واکـنش وی در بـرابـر مـحرکات کاهش می یابد، حرکات بدن ناهماهنگ می شـود، بـیـنایـی مخـتـل مـی شــود. حـس چشایی و شنوایی کاهش می یابد.
مرحله سرگشتگی (%0.30-0.18): فرد گیج و مـبهوت است، شـایـد نـدانـد کجاست و مشغول چه کاریست، سرگیجه دارد و تلوتلو می خـورد، بـیـش از حد احـساساتی، خشن و یـا مـهربان مـی گـردد، خـواب آلـوده اسـت و درد را دیـرتـر احسـاس میکند، حرکات ناهماهنگ است، قادر به گرفتن شیئ که به سـمتـش پرتاب میگردد نیست.
مرحله بهت (%0.4-0.25): قادر به حرکت نیست، به محـرکات واکنش نشان نمی دهد، قادر به نشستن و ایستادن نیست، استفراغ می کند، مـمکن است بیهوش گردد.
مرحله کما (%0.50-0.35): فرد بیهوش است، احساس شدید سرما،تنفس کم عمق و آهسته میگردد، ضربان قلب کاهش می یابد، امکان مرگ وجود دارد.
مرحله مرگ: میزان 0.50 درصد و یا بیشتر الکل در خون سبب مرگ می گردد.

اثرات کوتاه مدت الکل بر بدن
ارتـباطهای بین سلولهای عصبی تداخل کرده و فــعـالـیـت گـذرگاه های مـحـرک عـصبـی را ســرکـوب و گـذرگاه هـای بازدارنده عصبی را افزایش می دهـد. در کـل یک سرکوبگر دستگاه عصبی می باشد. اتساع مردمک چشم، افزایش ضـربان قـلب، بـی خـوابـی، تـهـوع و اسـتفراق، سرگیجه،احـساس بـی قـراری، خستـگی و اضطراب، جـریـان خـون ســطحی افزایش یافته که موجب تعریق بدن میـشود امـا
جریان خون عضلانی را کاهش داده و موجب درد عضلانی میـگردد. اعتـماد بنفس و شجاعت فرد افزایش می یـابـد.
کنترل رفتاری کاهش یافـتـه و مـمـکن اسـت فرد دست به عملی زده و یا حرفی بزند که بعدا پشیمان گردد. فرد اجتماعی تر می شود. تـعادل بدن کاهش می یابد، قوه تشخیص فرد کاهش می یابد، واکنش های کند به محرکات. چـون سبب دفع آب بدن میگردد، ایجاد تشنگی و نیاز به دفع ادرار افزایش مییابد. مـیـدان دیـد فرد کاهش یافته و گویی دچار نزدیک بینی می گـردد و تنـها اشـیـاء و افراد نزدیک بخود را دیده و به آنها توجه میکند.

اثرات بلند مدت(افراد الکلی)
از دست دادن حافظه، تغییر شخصیت، اختلال در سیستم عصبی،مشکلات پوسـتـــی، اسهال، سوء تـغـذیـه، مشـکـلات مـالی و خـانـوادگـی، رفتـار خـشونت آمـیــز، اضـطـراب و افسردگی شدید، آسیب به مخاط بینی، آسیب دائمی به کبد و مغز، سرطان سیـنه، حنجره، لب و مری، سقط جنین، ناباروری، بی میلی جنسی، زخم معده، فشـار خــون بالا و سکته قلبی، کم خونی، تورم کبد، اختلال در سیستم ایمنی بدن،خود کشی.
نکته: در صورت مصمومیت فرد به الـکل، نه نـوشیـدن قـهـوه و یـا دوش آب سـرد و دیــگر اعمال کارساز نمی بـاشد. تـنها زمان نیاز است تا الکل بطور کامل از بدنشان دفع گردد. این زمان معمولا 10 ساعت بطول می انجامد. در صورت مصمومیت شدید حتما بیمار را به بیمارستان منتقل کنید.
در پایان به خاطر بسپارید که الکل یک سم میباشد و نه یک نوشیدنی نشاط آور.

مسیح (ع) چه شکلی بود

یکی از سوالهایی که زیاد پرسیده میشود این است که  عیسی مسیح (ع) چه شکلی بود چون نقاشی های متعددی از ایشان کشیده میشود و معمولا میخواهند به بیننده این گونه القا کنند که مسیح یک انسان اروپایی با چشمان آبی و موهای طلایی بوده

 

مسیح اروپایی

چون میدیدم اروپایی ها که دست طولانی ای در دزدی فرهنگ ملل شرقی دارند حتی دست به پیامبر دزدی زدند و میخواهند مسیح را یک انسان اروپایی نشان دهند و او  را به صورت یک جوان انگلیسی ترسیم میکنند با موهای طلایی و چشمان آبی

 

The image

 

البته روی این گونه تصویر ها خیلی مانور داده میشود تا مسیح را یک پیامبر غربی معرفی کنند در حالی که او یک پیامبر شرقی بوده البته گویا این بار موفق شدند پیامبر شرقی را غربی معرفی کنند.

 

مسیح آفریقایی

و برایم جالب بود که دیدم آفریقایی ها هم از قافله عقب نماندند و مسیح را به صورت یک انسان افریقایی ترسیم کردند با صورتی سیاه و لبانی برجسته که

 

 

مسیح آسیایی

و از طرفی شرقی ها هم وی را به صورت خود کشیدند با موهای سیاه و چشمان سیاه

 

 

 

مسیح ژاپنی

و دوستی دارم در ژاپن که میگوید مسیح ما ژاپنی ها چشمانش بادامی است و نقاشی هایی که اینجا هست اینگونه ترسیم میکنند

 

 

http://www.tkinter.smig.net/PrincessIleana/JesusPrayer/images/JesusTheTeacher.jpg

 

بالخره این سوال من جواب داده نشد که مسیح چه شکلی است

به کتاب مقدس مراجعه کردم و به این نتیجه رسیدم که همهخ این تصاویر از مسیح با مسیح کتاب مقدس شباهتی ندارد

زیرا

 

1-مسیح زیبا نبود

 

در این تصاویر سعی میشود مسیح را به شکل یک جوان خوش قیافه و زیبا ترسیم شود که از او زیباتر وجود نداشته باشد در حالی که کتاب مقدس میگوید مسیح از نظر شمایل زیبا نبود او را نه صورتی و نه جمالی میباشد. و چون او را می‌نگریم منظری ندارد که مشتاق او باشیمم. (اشعیا 53)

 

2-  مسیح موهای سیاه و چشمان سیاه داشت

مسیح یک انسانی شرقی با خواستگاه یهودی و بنی اسراییلی است و یهودیان شرقی موهای سیاه و چشمان سیه دارند نه موهای طلایی و چشمان آبی و نمیدانم علت این تحریف چیست ؟

 

3-   مسیح لاغر بود

      از برخی از فقرات انجیل در می اید که وی از نظر جسمی رنجور و نحیف بوده

 

داستان یک کوهنورد که خدا در نزدیکی او بود و او خدا خدا میکرد

داستان یک کوهنورد که خدا در نزدیکی او بود و او خدا خدا میکرد

داستان درباره یک کوهنورد است که می خواست از بلندترین کوه ها بالا برود. او پس از سال ها آماده سازی، ماجراجویی خود را آغاز کرد ولی از آنجا که افتخار کار را فقط برای خود می خواست، تصمیم گرفت تنها از کوه بالا برود.

شب بلندی های کوه را تماما دربر گرفت و مرد دیگر هیچ چیز را نمی دید. همه چیز سیاه بود. اصلا دید نداشت و ابر روی ماه و ستاره ها را پوشانده بود.

همانطور که از کوه بالا می رفت ، چند قدم مانده به قله پایش لیز خورد و در حالی که به سرعت سقوط می کرد ، از کوه پرت شد. در حال سقوط فقط لکه های سیاهی را در مقابل چشمانش می دید. احساس وحشتناک مکیده شدن به وسیله قوه جاذبه او را در خود می گرفت.

همچنان که سقوط می کرد ، همه رویدادهای خوب و بد زندگی به یادش آمد.

در آن لحظه فکر می کرد که چقدر مرگ به او نزدیک شده. ناگهان احساس کرد که طناب به دور کمرش محکم شد. بدنش میان آسمان و زمین معلق شده بود. در این لحظه چاره ای جز آنکه فریاد بکشد :

" خدایا کمکم کن! " ، برایش باقی نمانده بود.

ناگهان صدای پرطنینی که از آسمان شنیده می شد ، جواب داد :

" از من چه می خواهی ؟ "

- خدایا نجاتم بده !

- واقعا باور داری که من می توانم نجاتت بدهم؟

- البته که باور دارم.

- اگر باور داری طنابی را که به کمرت بسته شده ، پاره کن ...

 یک لحظه سکوت ...

و مرد تصمیم گرفت با تمام نیرو به طناب بچسبد.

گروه نجات می گویند، روز بعد یک کوهنورد یخ زده را پیدا کردند. بدنش از یک طناب آویزان بود و با دست هایش محکم طناب را گرفته بود ...

او فقط یک متر از زمین فاصله داشت !!!

و شما ؟

چقدر به طنابتان وابسته اید ؟

آیا حاضرید آن را رها کنید ؟

در مورد خداوند یک چیز را نباید فراموش کرد :

هرگز نگوئید که او شما را فراموش کرده و یا تنها  گذاشته.

هرگز فکر نکنید که او مراقب شما نیست.

 

 

برداشته از وبلاگ ریاضیات

رابطه عاطفی یک مادر با یک شیر

بدون تردید این یکی از زیباترین کلیپ هایی است که من تا حالا دیدم ..

داستان از این قراره که یه خانومی یه نوزاد شیر رو میاره پیش خودش و اونو بزرگ میکنه و وقتی

که دیگه نگهداریش سخت میشه تو خونه ..اونو به باغ وحش شهرشون  میبره ..تا اون جا ازش نگهداری کنن ..

ولی خودش مث یه مادر هر روز میره سر میزنه و واسه بچه اش که حالا یه شیر قوی هیکل هست غذا میبره وساعتی میشینه پهلوش //رابطه عاطفی این دو از خیلی از بچه ها نسبت به مادرشون قویتر هست ..

حتما دانلود کنین و ببینین ..بعد از دیدنش به من حق میدین که ارزششو داشت ..

حجمش هم زیاد نیست 1.5 مگا بایت

 

 

http://rapidshare. com/files/ 77818339/ lionhugsandkisse swoman.wmv. html

 

Click for Full Size View

عوامل جغرافیایی و تاریخی در سیاست گزینی و روابط خارجی افغانستان

سرزمین کنونی افغانستان بمثابه بخشی از آریانای بزرگ و خراسان تاریخی از لحاظ موقعیت جغرافیایی و جیوپولیتیک خود در یکی از مهمترین چارراههای تبادله فرهنگ، بازرگانی، بستر مهاجرتهای گسترده مردمان آسیای مرکزی، تهاجمات و جهانگشایی ها از اهمیت به سزایی برخودار است. ساختار جیوفزیکی این سرزمین در گرهگاه مسیرهای تجارتی کاروانهای ابریشم با توجه به موقعیت کوههای صعب العبور تیانشان و همالیا در شرق کوتاهترین راه توصل بین آسیای میانه تا نیم قاره هندوستان، سرزمین حوزه مدیترانه و ایران با چین، و کشورهای جنوبشرق آسیا را بوجود آورده است. درک و تحلیل واقعی این موقعیت میتواند به همگرایی و تساند دوستانه کشورهای منطقه کمک به سزایی نماید.

در ادامه مقاله: عوامل جغرافیایی و تاریخی در سیاست گزینی و روابط خارجی

نامه آبراهام لینکلن به آموزگار پسرش

نامه آبراهام لینکلن به آموزگار پسرش

 
 
به پسرم درس بدهید
او باید بداند که همه مردم عادل و همه آنها صادق نیستند، اما به پسرم بیاموزید که به ازای هر شیاد، انسان صدیقی هم وجود دارد. به او بگویی، به ازای هر سیاستمدار خودخواه، رهبر جوانمردی هم یافت می شود. به او بیاموزید، که در ازای هر دشمن، دوستی هم هست. می دانم که وقت می گیرد، اما به او بیاموزید اگر با کار و زحمت خویش، یک دلار کاسبی کند بهتر از آن است که جایی روی زمین پنج دلار بیابد. به او بیاموزیدکه از باختن پند بگیرد و از پیروز شدن لذت ببرد. او را از غبطه خوردن بر حذر دارید. به او نقش و تاثیر مهم خندیدن را یادآور شوید.
اگر می توانید، به او نقش موثر کتاب در زندگی را آموزش دهید. به او بگویید تعمق کند، به پرندگان در حال پرواز در دل آسمان دقیق شود. به گل های درون باغچه و به زنبورها که در هوا پرواز می کنند، دقیق شود. به پسرم بیاموزید که در مدرسه بهتر این است که مردود شود اما با تقلب به قبولی نرسد. به پسرم یاد بدهید با ملایم ها، ملایم و با گردن کشان، گردن کش باشد. به او بگویید به عقایدش ایمان داشته باشد حتی اگر همه برخلاف او حرف بزنند.
به پسرم یاد بدهید که همه حرف ها را بشنود و سخنی را که به نظرش درست می رسد انتخاب کند.
ارزش های زندگی را به پسرم آموزش دهید. اگر می توانید به پسرم یاد بدهید که در اوج اندوه تبسم کند. به او بیاموزید که از اشک ریختن خجالت نکشد.
به او بیاموزید که می تواند برای فکر و شعورش مبلغی تعیین کند، اما قیمت گذاری برای دل بی معناست.
به او بگویید که تسلیم هیاهو نشود و اگر خود را بر حق می داند پای سخنش بایستد و با تمام قوا بجنگد.
در کار تدریس به پسرم ملایمت به خرج دهید، اما از او یک نازپرورده  نسازید. بگذارید که او شجاع باشد، به او بیاموزید که به مردم اعتقاد داشته باشد.
توقع زیادی است اما ببینید که چه می توانید بکنید، پسرم کودک کم سال بسیار خوبی است

دل به دریا بزن

 
 
زندگی کردن دل و جرات می خواهد . آدمهای ترسو فقط نفس می کشند ، زندگی نمی کنند ، چرا که بیم و دلهره بر زندگی آنها حکمفرماست ، و زندگی ای که ترس در آن جای داشته باشد ، از مرگ بدتر است . چنین آدمهایی در حالت پارانویا بسر می برند و از همه چیز می ترسند ؛ نه فقط از چیزهای واقعی ، بلکه از چیزهای خیالی و غیر واقعی هم واهمه دارند . از جهنم می ترسند ، از ارواح می ترسند ، از خدا می ترسند ؛ آنها از هزار و یک چیز که زاییده ی خیال خودشان یا دیگران است می ترسند . در نهایت ترس طوری در زندگی آنها رخنه و رشد می کند که زندگی برایشان غیرممکن می شود .
زندگی کار آدمهای با شهامت است . اولین اصلی که در زندگی باید فرا گرفت ، جرات و شجاعت است . با وجود همه ی ترسها و دلهره ها ، آدم باید به زندگی بپردازد . حالا چرا شهامت برای زندگی کردن لازم است ؟ برای اینکه زندگی ، فی نفسه نا امن و بی ثبات است . اگر همیشه نگران امنیت و آسایش خاطر باشی ، در حقیقت خود را در زندانی که با دستان خودت برای خویش ساخته ای محبوس می کنی . چنین مکانی شاید امن باشد ، ولی قطعاً زنده نیست ، در آن از ماجراجویی و سرمستی خبری نیست .
زندگی عبارت است از اکتشاف ، سفر به ناشناخته ها ، دست پیش بردن به سوی ستاره ها ! شجاع باش و همه چیز را پیش پای زندگی قربانی کن ؛ چرا که هیچ چیز از زندگی با ارزش تر نیست . زندگی خود را وقف چیزهای پیش پا فاتاده مثل پول ، امنیت و آسایش خاطر نکن ؛ اینها ارزشی ندارند . آدمی بایستی زندگی را بغایت ممکن تجربه کند ، فقط در آن صورت است که شادی واقعی را تجربه می کند ، تنها در آن هنگام است که وفور نعمت و برکت به وقوع می پیوندد .
آنهایی که می خواهند طعم واقعی زندگی را بچشند ، بایستی دل به دریا بزنند ، بایستی قدم به وادی نا شناخته ها بگذارند . بنیادی ترین درسی که بایستی در این راه فرا گرفت ، این است : خانه ای وجود ندارد ، زندگی همچون زیارت است � بدون آغاز ، بدون پایان . البته جاهایی هستند که می توانی استراحت کنی ، ولی آنها به مثابه ی استراحتگاه های شبانه هستند و صبح که سر زد ، باید مجدداً به راه بیفتی . زندگی جنبشی است مستمر که هیچ گاه به پایان نمی رسد ، زندگی جاودان است .
شروع و پایان ، ویژگی مرگ است .
ولی تو مرگ نیستی ؛ تو زندگی هستی .
مرگ توهم است . این مردم هستند که به مرگ موجودیت می بخشند ، برای اینکه در آرزوی امنیت هستند . آرزو برای امنیت و آسایش خاطر ، مرگ می آفریند ، آدم را از زندگی می ترساند ، انسان را در راه قدم نهادن به دنیای نا شناخته ها دچار شک و تردید می کند .
تنها خوراک زندگی ، خطر کردن است . هرچه بیشتر ریسک کنی ، بیشتر زنده هستی . وقتی این موضوع را درک کردی که ریسک کردن بایستی نه از روی یاس و عجز ، بلکه از روی آگاهی و هشیاری درونی صورت پذیرد ، آنگاه از زیبایی محض امکاناتی که ریسک کردن پیش روی تو می گذارد به وجد می آیی .
آدمی که بی خانمانی را از روی یاس و نومیدی قبول کند ، مطلب دستگیرش نشده است . اگزیستانسیالیسم هم در یک چنین جایی به بیراهه رفت . آنها خیلی به حقیقت نزدیک شده بودند ، همانقدر که بودا نزدیک شده بود ، ولی به بیراهه رفتند . بجای آنکه به سعادت و خوشی برسند ، از این که زندگی هیچ معنایی ندارد ، هیچ هدفی ندارد و هیچ امنیتی ندارد بسیار غمگین شدند . این تجربه آنها را بشدت تکان داد و متزلزل کرد .
بودا هم به نتیجه ی مشابهی رسید ، ولی بجای اینکه غمگین شود ، خود را به دنیای ناشناخته ها سپرد . او همه ی موانع را پشت سر گذاشت . او زندگی را آنطور که هست پذیرفت . قبول کرد که طبیعت زندگی چنین است و دلیلی ندارد که انسان احساس یاس و نومیدی کند . او متوجه شد که عدم امنیت ، زندگی را زیبا می سازد ، برای اینکه مسیر کاوش و خلاقیت را به روی انسان می گشاید و از طریق آن انسان می تواند به تجربیاتی نو و شگرف نایل آید . اگر در زندگی همه چیز امن ، مطمئن و تضمین شده بود ، دیگر شور و هیجان و سماعی وجود نداشت .
بودا با مشاهده ی اتفاقات غیر قابل باور و معجزه آسا در اطرافش به وجد می آمد و لذت می برد . عیسی همیشه به پیروانش می گفت : (( شاد باشید ، شاد باشید ، باز هم می گویم که شاد باشید . ))

هواپیمایی که محل زندگی شد !

 
 
 
 
 
 
www.hamtaraneh.com
www.hamtaraneh.com
خانه ای از هواپیما :
www.hamtaraneh.com
 
وقتیکه "بروس کمپبل" در صدد انتخاب خانه ای که از هر لحاظ مناسب باشد برآمد-هواپیمایی از رده خارج را انتخاب کرد.دلایل وی تا حدودی بی نقص بود."از نظر من چوب ماده بدردنخوری است."خانه های چوبی مستطیلی در مقابل بادها و زلزله های شدید مقاوم نیستند و هنگام آتش سوزی و انفجار معمولا ساکنین خودشان را نابود می کنند و بآسانی توسط دزدان قابل تخریب و نفوذ می باشند.آنها رطوبت را بخود راه داده و دچارتخریب و فساد میشوند.اما هواپیماهای از رده خارج اساسا خوب طراحی شده اند -دارای فناوری سطح بالایی می باشند-بدنه آنان در برابر فشار بخوبی آب بندی شده بطوریکه می تواند در برابر بادهای با سرعت 575 مایل بر ساعت و فشارهای تا شتاب هفت جی بآسانی مقاومت کنند.میتواند قرنها بهمین حالت مانده(با کنترل موثر پوسیدگی)-بمیزان زیادی در برابر آتش سوزی مقاومت دارد و امنیت بالایی را نیزتامین می کند.کمپبل صدهزاردلاربرای بویینگ-727 خود پرداخت کرد و سپس صد هزار دلار دیگر نیز جهت اجاره محل-برداشتن بال و دم-حمل و نقل و سایر وسایل و تدارکات کار پرداخت نمود.وی نه تنها در حال ساختن خانه از 727 می باشد بلکه همچنین در حال بازیابی آن نیز می باشد."من ارابه فرود-کلیه دربهای مسافران و خروج اظطراری-کلیه سطوح کنترل پرواز-همه چراغهای داخلی و خارجی را می خواستم -بطوریکه بتوانم هواپیمایی را بسازم که پس از پایان کار با نگاهی از بیرون آن کاملا قابل بهره برداری بنظر آید.وبدین ترتیب پروژه ادامه می یابد.چگونه آنرا با یک خانه مقایسه می کنید؟ترکیب فضای کابین مسافران و خلبان 1066 فوت مکعب فضای مهیج و مسرت بخشی را تامین می کند.
www.hamtaraneh.com
www.hamtaraneh.com
www.hamtaraneh.com
www.hamtaraneh.com
www.hamtaraneh.com
www.hamtaraneh.com
 
www.hamtaraneh.com
www.hamtaraneh.com
www.hamtaraneh.com
www.hamtaraneh.com
www.hamtaraneh.com
www.hamtaraneh.com
www.hamtaraneh.com
www.hamtaraneh.com
www.hamtaraneh.com

خصوصیت یک مرد واقعی

 

www.hamtaraneh.com
 
 
درس امروز درسی پایه ای و اساسی است، در مورد پایه و اساس مرد بودن است. با کلیه ی اطلاعاتی که در دست دارم، مطمئن هستم که شما بحث درمورد چنین مسائلی را بی فایده می دانید و خواهید گفت چرا وقتی مسائل مهمتری مثل کار و تجارت هست، باید چنین چیزهایی یاد بگیرید.
پاسخ این سوال بسیار ساده است:
برای ساختن یک خانه ی فوق العاده، ابتدا باید یک فونداسیون محکم بسازید تا بتوانید سایر چیزهای زیبا را روی آن قرار دهید. برای ساختن یک مرد بزرگ نیز، نیاز به یک پایه و اساسی استوار و مستحکم است تا بعد بتوانید چیزهای کوچک دیگر را روی آن اضافه کنید.
طی چند سال گذشته به من ثابت شده که اکثر مردها فاقد این فونداسیون و بنیاد هستند تا بتوان به آنها قانون ها و اصول دیگر را آموزش داد. تعاریف بسیاری برای یک مرد وجود دارد و افراد مختلف نظریه های متفاوتی دارند. اما من در اینجا آنچه واقعاً لازم است بدانید را برایتان آورده ام.


ویژگی اول: یک مرد واقعی محکم و قوی است

یک مرد واقعی گریه نمی کند، زاری نمی کند، شکایت از چیزی نمی کند، بیمار نمیشود، و لازم نیست هر بار که عطسه کرد به پزشک مراجعه کند. یک مرد واقعی تصمیم می گیرد و با عواقب و نتایج این تصمیمات روزگار می گذراند. یک مرد واقعی مسئولیت اعمال و حرف های خود را بر عهده می گیرد. یک مرد واقعی، محکم و استوار است. و با سختی های زندگی مقابله می کند. یک مرد واقعی خشن و سرسخت است و از خود احساسات نشان نمی دهد. یک مرد واقعی ستون فقرات خانواده است و نمی تواند از خود ضعف نشان دهد. اگر از عنکبوت می ترسید، مسلماً یک مرد واقعی نیستید.


ویژگی دوم: یک مرد واقعی متمرکز است
یک مرد واقعی تفاوت بین مهم بودن چیزی و مهم نبودن آن را می فهمد. یک مرد واقعی وقت خود را صرف کارهای بیهوده ای که هیچ عایدی برای او ندارند، نمی کند. مطمئناً کارهای زیادی برای تفریح و سرگرمی وجود دارد، اما او باید برای انجام این کارها هم دلیل داشته باشد. یک مرد واقعی خود را روی قدرت، پول و خانواده اش متمرکز میکند. هیچگاه خود را روی سکس متمرکز نمی کند. سکس در نتیجه ی داشتن قدرت، پول و خانواده، خود به خود به سراغش می آید.


ویژگی سوم: یک مرد واقعی، اهمیت خانواده را درک می کند
یک مرد واقعی خانواده اش را قدرتمند نگاه می دارد و به تاریخچه ی خانوادگی خود اهمیت زیادی می دهد. یک مرد واقعی می داند که فرزندانش هدیه ای از جانب خداوند هستند و باید با آنها به خوبی رفتار کند، هرچند هر از گاهی باید برای آنها قوانین و مقرراتی تعیین کند.


ویژگی چهارم: یک مرد واقعی غیبت نمی کند
یک مرد واقعی دهانش را می بندد و اطلاعاتش را درمورد دیگران پیش خود نگاه میدارد. یک مرد واقعی در بحث های هیچ و پوچ شرکت نمی کند و درمورد چیزهایی که از آن اطلاع ندارد و مطمئن نیست حرف نمی زند.


ویژگی پنجم: یک مرد واقعی همیشه سر حرفش هست
هر وقت قولی بدهد، آن را عمل می کند. و اگر بداند که از عهده ی انجام قولی بر نمی آید، هیچوقت حرفش را نمی زند. یک مرد واقعی مردن را به شکستن عهدش ترجیح می دهد. او می داند که حرفش نیز باید به قدرت عملش باشد.


ویژگی ششم: یک مرد واقعی تلاش می کند تا الگو باشد
یک مرد واقعی همیشه به خود و دیگران احترام می گذارد، مگر اینکه مورد بی احترامی قرار گیرد. او الگو و نمونه ای برای پیروان خود و به خصوص فرزندانش است. من هیچوقت کارهایم را به خانه نمی آورم، به همین دلیل فرزندانم من را فقط به عنوان یک پدر میشناسند. شما نیز باید همین کار را بکنید. یک مرد واقعی هیچگاه اجازه نمی دهد که فرزندانش پی به ضعف های او ببرند.


ویژگی هفتم: یک مرد واقعی پول مورد نیازش را خود به دست می آورد
یک مرد واقعی در انتظار صدقات و نیکوکاری های دیگران نمی نشیند. و پول پدرش نیز برای او کفایت نمی کند. او خود در جستجوی روزی خود بر می آید و اگر از پدرانش به او ارثیه ای برسد، به جای هدر دادن آن، ده برابرش می کند.


ویژگی هشتم: یک مرد واقعی زن نما نیست
یک مرد واقعی در گوشهایش گوشواره نمی اندازد و موهایش را بلند نمی کند. روی سینه و شکمش را نمی تراشد. او می داند که به استثنای آرایشگرش، سایر ملزومات و نیازهای بهداشتی او باید توسط یک زن انجام گیرد. یک مرد واقعی باید حداقل سه دست کت و شلوار در کمد داشته باشد و حداقل سه بار در هفته باید کت و شلوار بپوشد. یک مرد واقعی می داند که چطور باید شیک باشد.


درس تمام شد
خوب امروز چه یاد گرفتید؟ یاد گرفتید که قبل از اینکه بخواهید خود را یک مرد بنامید، تکالیف زیادی دارید که باید انجام دهید.
نکته ی دیگری که باید به خصوصیات یک مرد واقعی اضافه کنم این است که: یک مرد واقعی همه چیز را ساده می گیرد. اگر لغات و اصطلاحات قلمبه سلمبه بلد باشد، به ندرت از آنها استفاده می کند و سعی می کند درمقابل افرادی فقط از آنها استفاده کند که تصور می کنند از او بالاتر و برتر هستند.
درس همین جا به اتمام رسید

در انتخاب شریک رابطه خود بیشتر دقت کنید.

آیا تاکنون با خود عهد بسته اید که من بعد در انتخاب شریک رابطه خود بیشتر دقت کنید؟ اما آیا قادر خواهید بود بدون یک فرمول منطقی به خواسته خود دست یابید؟

فرمول دوستیابی شما را یاری میدهد تا الگوی  روابط ناموفق پیشین خود را شناسایی کرده و آنها را تغییر دهید. همچنین نیازها و شرایط مقتضی روابط آینده را برای شما ترسیم میسازد.

خانم و یا آقای دلخواه =F + P + CS = R + N

 F= فاکتور شکست = دلایل شکست روابط پیشین.

 P= دلایل شما برای عدم انتخاب مجدد شریک پیشین خود.

 CS= تغییر در خود = تغییراتی که شما در خود ایجاد خواهید کرد چنانچه به گذشته بازگشته و مجددا انتخاب کنید. 

 R= احتیاجات = خواسته هاییکه در رابطه شما باید برآورده گردند. این شرایط و خواسته ها می باید مشخص و ثابت باشند. احتیاجات مواردی است که همواره در رابطه شما باید برآورده گردند وگر نه موجب ناخشنودی و شکست  در رابطه شما میگردند.

 N= نیازها = نیازها خوسته هایی است که شما تمایل دارید در رابطه برآورده گردند اما در صورت عدم برآورده شدن در 100% موارد، موجب شکست و مشکل خاص در رابطه شما نمیگردند.

فرمول میزان شکست در ازدواج (طنز آمیز):

میزان شکست = (صداقت، علاقه و عشق - نفرت، حسادت و خیانت)  + (میزان سهم خانم از ثروت شوهر - میزان ثروت شوهر) + (میزان و کیفیت روابط جنسی  - میزان مشاجرات)